معنی هر چیز رنگ آمیزی شده

لغت نامه دهخدا

رنگ آمیزی

رنگ آمیزی. [رَ] (حامص مرکب) آمیختن چندین رنگ مختلف چنانکه نقاشان کنند. آمیزش رنگهای گوناگون بهم. رجوع به رنگ آمیز شود. || حیله. مکر. نیرنگ. حیله بازی. نیرنگ سازی. مکاری. حیله گری. رجوع به رنگ آمیز و رنگ آمیختن شود.


مرهم آمیزی

مرهم آمیزی. [م َ هََ](حامص مرکب) مرهم نهی. ترتیب دادن مرهم:
تیغ از آنسو به قهر خونریزی
رفق از آنسو به مرهم آمیزی.
نظامی.


مسالمت آمیزی

مسالمت آمیزی. [م ُ ل َ/ ل ِ م َ](حامص مرکب) حالت و چگونگی مسالمت آمیز.


مردم آمیزی

مردم آمیزی.[م َ دُ](حامص مرکب) معاشرت بسیار با مردم. خلیق و خوشرفتاری و معاشرتی بودن. عمل و صفت مردم آمیز.

فرهنگ عمید

رنگ آمیزی

ترکیب کردن رنگ‌های مختلف،
رنگ زدن به ‌چیزی،
[قدیمی، مجاز] ریا، نیرنگ‌بازی،

فرهنگ فارسی هوشیار

رنگ آمیزی

‎ اختلاط رنگها، نقاشی.

واژه پیشنهادی

فارسی به انگلیسی

هر چیز

Anything

معادل ابجد

هر چیز رنگ آمیزی شده

872

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری